🌹خاطرات یک بانوی روشندل🌹

هنوز با خیالت دلم روشنه  هنوز فرصت عاشقی با منه  به دستای گرمت قسم مادرم، که نبضم واسه دیدنت میزنه  فدای تو و لحظه های دعات  فدای تو و گرمی ربّنات  لالایی بخون، ای تو آروم جون  فدای تو و عطر خوب صدات  کی مثل تو درمون درد و غمه؟  واسه زخمای زندگی مرهمه؟  میشینم کنار تو، حس میکنم هنوز بچمو سن و سالم کمه  نگاهت گرم و تابنده و بی قرار  صدات روشن و زنده مثل بهار  منو تازه کن با دو خط خاطره  دوباره بخند و دوباره ببار  یه عمره خوشم با صدات مادرم  دلم رو میریزم به پات مادرم  خوشی های دنیا رو میخوام چی کا...